محل تبلیغات شما



امروز که از خواب بیدار شدم بدون اینکه سرو صورتم را بشورم رفتم توی حیاط و بوی خاک خیس خورده را داخل ریه هایم فرو دادمدیشب انگار زمستان بودرعدو برق و باران و باد،شکوفه های بهارنارنج را تکانده بودند و حیاط سرمست بود از این همه سپیدی من باغچه را با لذت مرتب کردم،دوش گرفتم و زیر آب ادل را تکرار کردم،ساعت ها موهایم را با وسواس فر کردم،کشو ها وکمد ها را چلاندم و همه چیز را دوباره به دقت سرجایش گذاشتم،سخت ترین نوع پیراشکی که میدانستم را درست کردم،شله زرد و
از بین تمام کارکتر ها من همون دختر کوچولوی هلندی ام که کسی حرفشو نمیفهمه و همیشه دردل و دل کردن باهام آرامشبخشهواگر روزیکسی خواست درکم کنه و زبونمو ترجمه کنه برای من هم هر اسکیتی اندازست. *عنوان از klaus

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تکنیکهای موفقیت و شاد زیستن THERMO COOLING فناوری اطلاعات - IT دبیرستان شهیدعابدی داراب روستای آبجهان